بررسی آبنمای خانگی در دکوراسیون
تاریخ انتشار: ۱۹ اسفند ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۹۱۸۳۲۲
این آبنما در انواع رومیزی، ایستاده و دیواری کوجود است که در این مقاله بیشتر با آنها آشنا میشوید. هنگام خرید آبنما به ظاهر آن و هماهنگی و هارمونی آن با سایر وسایل دقت کنید که تعادل دکوراسیون داخلی را برهم نزند. در یک دکوراسیون لوکس و لاکچری بهتر است از آبنمایی خاص و منحصر به فرد استفاده شود. آبنمای خانگی لوتوس ظاهری لوکس و زیبا دارد که به تنهایی میتواند دکوراسیون داخلی را تحت تاثیر قرار دهد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از مهم ترین مزایای آبنمای خانگی، قابلیت جابه جایی و پرتابل بودن آن است. این آبنماها نیازی به زیر سازی و لوله کشی ندارند و به راحتی جا به جا میشوند. جریان آب بر خلق و خو و سلامت روان افراد خانواده تاثیر بسیار خوبی میگذارد. صدای دلنشین آن ذهن را آرام میکند و تمرکز روی کار و زندگی بیشتر میشود. از آن جایی که جریان آب باعث افزایش رطوبت میشود برای بهبود هوای محیط داخلی توصیه میشود. این افزایش رطوبت به رشد بیشتر گیاهان کمک میکند و آنها سالم تر و شاداب تر باقی میمانند. صدای ملایم آب باعث فیلتر صداهای مزاحم از جمله صدای تیک تاک ساعت، صدای تلویزیون، صدای همسایه ها و... میشود. در نتیجه محیطی آرام، صمیمی و دنج برای افراد خانواده خلق میکند.
آبنمای باغیاز آبنما در فضای داخلی و بیرونی برای ایجاد محیطی دنج و آرام استفاده میکنند. از مزیت های آبنمای باغی میتوانیم به زیباسازی محیط و ایجاد طراوت و شادابی اشاره کنیم. این آبنما رطوبت محیط را حفظ میکند و بهترین راه حل برای خنک شدن هوا در تابستان است. آبنمای باغی از المان های مهم برای تزئین خانه، رستوران و... است و میتوانید طرحی منحصر به فرد برای فضای خاص خود انتخاب کنید. با این کار ارزش محیط خود را چند برابر میکنید و مورد توجه دیگران قرار میگیرید. این آبنما همراه با نورپردازی جذاب است و هنگام شب جلوه ی بسیار زیبا و فوق العاده ای دارد.
آبنماهای باغی به صورت فواره ای، آبشاری یا دیواری هستند و با توجه به متراژ محیط، سبک و سلیقه ی شما انتخاب میشوند. آبنمای فلزی نسبت به دیگر آبنما ها محکم و مقاومتر است و با انواع محیط سازگار است. از جمله مزیت های مهمی که دارد این است که جلبک در آن رشد نمیکند و بوی نامطبوعی ایجاد نمیکند. همچنین به راحتی قابل تمیز شدن است و مثل روز اول در محیط میدرخشد.
آبنمای دیواریاین آبنما بیشتر در ورودی خانه های مسکونی، لابی هتل و... کاربرد دارد. نمای زیبایی به دیوار میدهد و بهترین دکوری برای خوش آمدگویی است. افراد با دیدن این صحنه ی زیبا انرژی خوبی میگیرند و با حال خوب وارد محیط شما میشوند. آبنمای دیواری در طرح و ابعاد متنوعی است که شرکت لوتوس به صورت کاملاً سفارشی متناسب با محیط شما طراحی و اجرا میکند. این آبنما با طراحی دقیقی که دارد هیچ گونه پاشش آبی به اطراف و دیوار ندارد و محیط شما همیشه تمیز و مرتب باقی میماند.
انواع مدل آبنمادیگر انواع آبنما میتوانیم به آبنمای رومیزی و ایستاده اشاره کنیم. آبنمای رومیزی ابعاد کوچکی دارد و به راحتی میتوانید روی میز پذیرایی، کنسول، کانتر آشپزخانه و ... قرار دهید. این آبنما جلوه ی ویژه ای دارد و با ترکیب فلز، آب و نور تصویر زیبایی را به جود می آورد. نور از لابه لای سنگ مرمر عبور میکند و به بدنه ی فلزی آبنما میتابد و درخشش کار را چند برابر میکند. آبنمای ایستاده ابعاد بزرگتری دارد و برای کنار مبلمان، ورودی خانه و... مناسب می باشد. از این آبنما جهت برقراری تعادل در خانه و پوشش کنج های خالی استفاده میشود.
سخن آخرسبک، طرح و ابعاد آبنما را متناسب با دکوراسیون داخلی خود انتخاب کنید و محیطی زیبا و آرام خلق کنید. صدای آب همیشه باعث احساس آرامش میشود و اگر به دنبال آرامش در زندگی خود هستید، یک آبنمای زیبا به دکوراسیون داخلی خود اضافه کنید و از صدای بینظیر آن لذت ببرید.
برای دسترسی سریع به تازهترین اخبار و تحلیل رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1882303منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: دکوراسیون داخلی ی زیبا
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۹۱۸۳۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
آدینه با داستان/ چی از آسمان افتاد؟!
داستان کوتاه
مریم رحمَنی
یک چیز سنگینی پرت شد توی حیاط. درست زیر پنجرهی اتاق خواب. از خواب پریدم و اولش فکر کردم خوابی دیدهام.مثل وقتهایی که خواب میبینم و بلافاصله بعد از بیدار شدن دنیای خواب و بیداری را نمیتوانم از هم تفکیک کنم.
پردهی پنجره را کنار زدم و توی تاریکی مطلق حیاط هیچ چیز ندیدم. بیاختیار دست کشیدم به تشک تخت و دستم که به جسم گرم جمشید خورد، بی که برگردم و نگاهش کنم، پتو را کشیدم تا زیر چانهام و سعی کردم دوباره بخوابم. چشمهایم بسته نمیشد و مدام تصویر مردی قوی هیکل میآمد جلوی چشمم که با نقاب مشکی و چاقوی تیز توی دستش بالای سر من و جمشيد ایستاده و... . هی چشمهایم را باز میکردم و سعی میکردم با تکان خوردن جمشيد را بیدار کنم، اما حالا بعد از گذشت یازده سال دیگر فهميده بودم این شکل خروپف کردن پشت سرش خواب عمیقی است که با این تکانها، حتی با افتادن احتمالا یک هیکل درشت مردانه توی حیاط نمیشود بیدارش کرد.
نور چراغ توی حیاط هی خاموش و روشن میشد و داشتم فکر میکردم کاش برای عوض کردنش بیشتر پافشاری کرده بودم یا لااقل خودم میرفتم یک لامپ میخریدم و خودم عوضش میکردم، حالا مگر عوض کردن یک لامپ چقدر کار دارد که من این چیزها را بیاندازم گردن جمشید و او هم هربار با گفتن جملهی "چقدر جدیدا حساس شدی"، از زیرش شانه خالی کند و مثلا بگوید فعلا که نور دارد!
لای پنجره باز بود و سوز تندی میآمد توی اتاق که برای هوای اردیبهشت ماه زیادی سرد بود. بالاپوشم را از روی پشتی صندلی برداشتم و انداختم روی دوشم.
برگهای درخت اکالیپتوس توی خیابان که نصفش کشیده شده بود توی حیاط خانهی ما، همینطور داشتند تکان میخوردند و یک صدای خشخش ریزی توی هوا میرقصید.
بوی دود سیگار از کنار بینیام رد شد و بیهوا سرم را بالا گرفتم و دنبال ماه توی آسمان گشتم. در هوای آلودهی مرکز شهر و وسط اینهمه شلوغی کمتر پیش میآید ماه را گوشهای از آسمان ببینم. با زن همسایهی طبقهی بالا که آمده بود دم پنجره و سیگار میکشید چشم تو چشم شدم. سرم را به علامت سلام تکان دادم و بالاپوشم را از دو طرف هی کشیدم فقط برای اینکه کاری کرده باشم. چون آنقدرها که تصور میکردم باد سردی نمیوزید.
-شما هم خوابتون نمیاد؟
- یه صدایی از توی حیاط شنیدم، اومدم پیاش!
همزمان گوش تیز کردم که صداهای اطرافم را بهخاطر بسپارم.
- من هیچ صدایی نشنیدم!
-مطمئنید؟ صدای وحشتناک افتادن یه چیزی از پشت بوم بود.
کلمهی پشت بام در لحظه روی زبانم چرخید وگرنه اصلا چه میدانستم آن "چیز" احتمالا سنگین از کجا افتاده روی زمين.
به شازده کوچولو فکر کردم و دوباره فکر کردم آن صدا برای شازده کوچولو بودن زیادی بزرگ بود.
زن گفت: چای یا قهوه میخورید؟
گفتم: این موقع شب نه! خوابم میپرد و تا صبح باید داستانسرایی کنم!
از حرف خودم خندیدم و گمان کردم حرف بامزهای زدهام، چهرهی بیتفاوت زن از آن فاصله و زیر نور کم رمق ماهی که اصلا نمیدانستم کجاست خندهام را جمع کرد و دوباره بالاپوشم را از دو طرف کشیدم به خودم.
زن گفت: شبها خیلی طولانیاند.
و دیدم که سیگار دیگری روشن کرد. روی نیمکت کهنهی وسط حیاط نشستم تا راحتتر بتوانم به حرفهایش گوش کنم. گردنم درد گرفته بود.
-شاید بهتر باشد از اول غروب دیگر چای یا قهوه نخورید!
-پس چکار کنم؟
- من و همسرم فیلم میبینیم. گاهی بازی میکنیم. منچ و مارپله.
دوباره خندیدم و دوباره خندهام را و بالاپوشم را جمع کردم.
- فیلمهای توی خیابان را هر روز میبینم. فیلم زندگی خودم را هرشب مرور میکنم. فیلم به چه کارم میآید.
داشت لابلای برگهای اکالیپتوس دنبال چیزی میگشت.
- ها... بیا... اومد بالاخره
-چی اومد؟
-ماه! خودتم داشتی دنبالش میگشتی.
از روی نیمکت بلند شدم و آمدم نزدیک ساختمان روی پنجهی پا و دیدمش. عینکم را نزده بودم و چیزی که میدیدم مجموعهای ابری از نور زرد بود. خب همین هم غنیمت بود. اینکه من درست نمیدیدمش دلیل بر درست نبودنش نبود.
-قشنگه.. نه؟
-خیلی
-فکر کن یه چیز گرد خیلی بزرگ وسط آسمون همینجور معلق وایساده، خود تو هم روی یه چیز گرد خیلی بزرگِ معلق وایسادی! اون تو رو نگاه میکنه، تو اونو.
صدای گوشخراش یک موتور سیکلت برای چند لحظه ارتباط کلامی ما را قطع کرد.
دستم را گذاشتم پشت گردنم و پرسیدم: شما صدای افتادن چیزی را از آسمان نشنیدید؟
- شاید شازده کوچولو بوده و با صدای بلندی خندید. آنقدر صدای خندهاش بلند شد که فکر کردم حتما جمشيد از خواب می پرد.
-برای صدای شازدهکوچولو زیادی بزرگ بود آخه
-گفتی قهوه نمیخوری؟
حتی منتظر جوابم نماند. پنجره را بست و چراغ را خاموش کرد.
یک برگ اکالیپتوس از روی زمين برداشتم و با دستم خردش کردم. بوی عجيبی دارد و هربار که همچین بوهایی به هم میخورد تصمیمهای عجیبی برای خانهداری میگیرم. مثلا اینکه چند برگ ازش بچینم و ببرم خانه و شبها دمنوشهای خوشمزه درست کنم. یا اینکه فردا عصر حتما کیک هویج درست میکنم و برای همسایهی طبقهی بالا میبرم و باهاش دوست میشوم. یا از این به بعد حتما توی قوری چای عناب میریزم.
برگها را از توی دستم ریختم کف حیاط.
توی آشپزخانه صدای سوت کتری بلند شد. جمشيد با قیافهی یک قاتل فراری نشسته بود پشت میز و یک صدای ممتد زشت را با جعبهی خالی کبریت در میآورد و هی زیر لب میگفت انگار یه دسته غاز وحشی حمله کردن تو اتاق خواب! صدای کشیده شدن پایهی صندلی از جایم پراند و جمشيد درست روی لبهی درگاهی آشپزخانه رویش را بهسمتم برگرداند و گفت: یادته گفته بودی وقتی بچه بودی یه دسته غاز وحشی از وسط کوچهتون رد شدن و تو ترسیدی؟
گفتم آره. اولینبار بود که یکی از بچههای کوچه داشت ماجرای قتل اميرکبير توی حمام فین رو تعریف میکرد.
- و تو فکر کردی قاتلهای امیرکبیر حمله کردن!
قهقهه زد و محکم خورد به در آشپزخانه. از صدای کوبیده شدن در به دیوار تکان سختی خوردم و پشت گردنم تیر کشید.
بعد خودش را جمع کرد و صورتش را جدی کرد و گفت:
-حق داشتی! حملهی غازهای وحشی خیلی ترسناکه!
قوطی نسکافه و جعبهی چای کیسهای کنار هم و هر دستم روی یکیشان.
یا باید چای میخوردم یا یک قهوهی فوری.